ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
بغــــض هآــیـــَـم بــــی انتــــهآـــســــت !
آریـــــ تمــــآم نمیشــــوند ...
هــَــر روز باری سَنــــگین در گلویــــم اِحســــآس میکنــــم...اَمــــآ میخنــــدَم...
میخــــندم تا شآیــــد فرامــــوش کُنــــم
امــــآ هــــر شــــب به مــــن یــــآدآوری میکنــــند که فرآمــــوش نمیــــشوند...
هیچــــکس اَندوه را در چشــــمآنم نمیخــــواند
هیچــــکس درد هایــــم را حِس نمیــــکند
هیچــــکس مــــرآ درک نمــــیکند...
درد دآرد بخــــواهنــــد منطــــقی باشــــی در حالــــی کـــِـه اِحســــآســَــت روزی صـــَـد بــــار تو را میــــکــُـشــَــد
آری تمامَــــم میکنــــند...مـــُـدام یــــآد آوری میکنـــند که او رفــــته اَســــت...او دیــــگــَــر نیــــســــت...
" اَمــــا مـــَـن قبــــول نمــــیکنــــم "...
مـــَـن فَقـَـــط تــــو رآ میــــخواهــــم...فقــــط تــــو را ...
کـــــاش می شــــــد
" فقــــط " ، تــــ♥ــــو را داشتــــــه باشــــــم ...!
و خــــــدا هـــــی بپرســــــد :
خــــــوب ، دیگــــــر چــــــه ؟؟!
و مــــــن بگویــــــم :
هیــــــچ ، هـــ♥ــمین کافیســــــت
حـــال دل تـو "خـــــوبه "
حـــال دل من "خــــونه "
یک نقطــه بالا یا پایین چــه فرقی می کند ؟!
امشب بــﮧ میهمــانے تــــ♥ـــو مے آیــم
نــﮧ چشــمان فریــبنـده ات
و نــﮧ لبــان تبـدارت را مے خـواهــم
مــرا آغــوشے بــﮧ وسـعت دستــانت کـافــے ست
دلــم گـرفــتـﮧ
غــم هــایم را بــغل کــن !
آتش زدن بـہ یڪـ “ سرنـوشت ”
" ڪـبـریت " نمے خواهد ڪـہ!
“ پـــا ” می خواهـد
ڪـہ لگـد بزنے بـہ همـہ دارایے یڪــ نفر
و …
بــــــــروے .. !
پیکت را بالا بگیر:
بزن به سلامتیه ارزوهایی که هیچگاه لمس نکردی
بزن به سلامتیه عشقی که طالعش باتو نبود اما هنوز دوسش داری
بزن به سلامتیه شبهایی که تو تنهایی گریه کردی و ندونستی چرا؟
بزن به سلامتیه دوستایی که از پشت خنجر زدند
بزن به سلامتیه اون لحظه ای که از درون سوختی و دم نزدی....!!!!
[گل][گل]
اسمش عشق است…
نه علاقه…
نه عادت…!
حماقت محض است…
دلتنگ کسی باشی…
که دلش با تو نیست…![گل][گل]
باز باران بارید ،
خیس شد خاطره ها ،
مرحبا بر دل ابری هوا ،
هر کجا هستی باش ،
آسمانت آبی ،
و تمام دلت از غصه دنیا خالی
بشمار دانه به دانه اشکهایی را که میریزی..
*کاین اشکها..خون بهای عمر رفته ی من است ..
زمزمه ایی ست مداوم روی لبهایی..
که مدام روی هم میفشارمشان..
تا این بغض لعنتی سر فاش نکند و همچنان تظاهر کنم:من خوبم
بیا با هم هر روز عشق را زندگی کنیم
یادمان نرود طعم نگاه های ترمان....
بیا هر روز که بیدار می شویم پنجره دل را بگشاییم
فریاد بزنیم:
ای عشق سلام!!!!
روزت بخیر!!!!
بیا اجازه ندهیم عادت بیاید توی روزگارمان
جا خوش کند و بخندد همچنان به ما
زندگی را تکرار نکنیم
زندگی را زندگی کنیم بی بهانه!!
هر صبح اغاز شویم دوباره عاشق شویم
من عاشق تو باشم تو عاشق من
بیا ابروی عشق باشیم....!!
[گل][گل]
بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی ؛
“تمام”
نمی شوند ...
همش به آغوششان بدهکار میمانی !
حضورشان”گـرم”
است
؛ سکوتشان خالی میکند دل ِآدم را …
آرامش ِ صدایشان را کم می آوری !
هر دم هر لحظه “کم” می آوریشان …[گل][گل]
[گل][گل]
هیچ گاه
به خاطر هیچکس دست از ارزشهایت نکش ،
چون زمانى که آن فرد از تو دست بکشد ،
تو مى مانى و یک من بى ارزش ...[گل][گل]
[گل][گل]
زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر دردل شب یک نفر دردل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست
یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد
ما همه همسفریم
یادمان باشد فردا حتما ناز گل را بکشیم
حق به شب بو بدهیم
و نخندیم دیگر به ترکهای دل هر گلدان
و به انگشت نخی خواهیم بست تا فراموش نگردد فردا
زندگی شیرین است
زندگی باید کرد
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست که نباشد پس از آن فردایی...[گل][گل]
[گل][گل]
شاعر از کوچه مهتاب گذشت،، لیک شعری نسرود،،
نه که معشوقه نداشت،، نه که سرگشته نبود،
سال ها بود دگر کوچه مهتاب خیابان شده بود...[گل][گل]
زنـدگــی انـگــار
تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !!
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم
او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام
هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد .... !
کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی ...
خـیــالـت راحـت !!....
خـسـتـگــی ِ مــن
بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود ...
نشانه میگیری
سنگ می اندازی و بعد خنده کنان !
لِی .. لِی .. لِی ..
پای میکوبی و میروی !
بد جور با دلم “بــــــــــازی” میکنی !
وقتی تو گریه می کنی
گل ها کز می کنند
باران هراسان می شود
پروانه ها دق می کنند
وقتی تو گریه می کنی
تا دورترین کاج جهان
ناگهان پائیز ست
از چشم تو آسمان می ریزد
وقتی تو گریه می کنی
و من نمرده ام هنوز
زندگی سوء تفاهم می شود !
نِوشت: سلآم نَـفَسَم
در حآلی کِه تآزِه بِهِم شَب بِخِیر گُفتِه بود
چـــِه اِشتِبآه تَلــخی
وقتی تن کسی رو زخـــمی کنی
دیگه بعـدش نــــــوازش کردنش
فــــقط دردــــشو بیشتر می کنـه
دور گردنش شال پیچیدند،
و سرش کلاه گذاشتند و رفتند …
کسی نفهمید همین محبت ها آدم برفی را آب کرد
ﺑﻌﻀﯿﺎﺍﺍ ﺯﯾﺮﺁﺑﯽ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ !
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺎ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﯿﻢ
ﻭﻟﯽ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﻫﻢ ﺁﺏ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺯﻻﻟﻪ،
ﻫﻢ ﻣﺎﻫﯿﺎﺵ ﺑﺎﻣﺎ ﺩﻭﺳﺘﻦ !
آﺭﻩ . . .
دوست عزیزم ،
فهمیده ی دیروز و نفهم امروز …
هیچ وقت بخاطر جنس مخالف ،
جنس موافق رو ارزون نفروش
ضرر میکنی !
اینکه میخوای هر روز با یکی باشه مهــم نیست ،
فقط سعی کن یه روزم خودت باشــی . . .
خودِ خودِ خودِت . . !
اونوقته که دیگه افتخاراتـــ میشه افتضاحاتـــ !
وقتی تن کسی رو زخـــمی کنی
دیگه بعـدش نــــــوازش کردنش
فــــقط دردــــشو بیشتر می کنـه
تو چه گفتی سهراب؟
قایقی خواهم ساخت ...
با کدوم عمر دراز؟
نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند
با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد
سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت
پس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساخت
بیخیال قایق ....
یا که میگفتی ....
تا شقایق هست زندگی باید کرد؟
این سخن یعنی چه؟
با شقایق باشی.... زندگی خواهی کرد
ورنه این شعرو سخن
یک خیال پوچ است
پس اگر میگفتی ...
تا شقایق هست، حسرتی باید خورد
جمله زیبا میشد
تو ببخشم سهراب ...
که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم
بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا
بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، نوجوانی پیرم
زندگی رویا نیست
زندگی پردرد است
زندگی نامرد است، زندگی نامرد است!
همــــــه را صدا زدم
جز خــــــدا
هیــــــچ کس جوابـــم را نـــداد
جــز خـــــــدا...
خدایا بهم قیافه که ندادی
، پولم که ندادی !
لطفاً با ذکر مثال ، علت خلقت مرا در دو سطر توضیح بده
. با تشکر
گفتم تنها هستم گفت من هم!
گفتم دوستت دارم گفت من هم!
گفتم عاشقت هستم گفت من هم!
گفتم میخواهم باتو باشم گفت من هم!
گفتم تا همیشه؟سکوت کرد…!
ﺧـــבﺍﺭﻭﺷﮑــــــﺮ ﮐـه ﻓﻘﻂ [ ﺍﻋﺼﺎﺏ ] ﻧــבﺍﺭﻡ !
ﻧـه ﻣﺜﻞ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﮐـه [ ﺷـــــَــﺮﻑ ] ﻧـــבﺍﺭﻥ !
̲̅دُ̲̲̅̅رُ̲̲̅̅س̲̅ت̲̅ه̲̅ ̲̅ک̲̅ه̲̅ ̲̅نَ̲̲̅̅ظَ̲̲̅̅ر̲̅ ̲̅بَ̲̲̅̅ع̲̅ض̲̅ی̲̅ ̲̅د̲̅و̲̅س̲̅ت̲̅آ̲̅ن̲̅ ̲̅مُ̲̲̅̅ح̲̅ت̲̅ر̲̅م̲̅ه̲̅
̲̅
̲̅وَ̲̲̅̅ل̲̅ی̲̅ ̲̅خُ̲̲̅̅ب̲̅
̲̅
̲̅خ̲̅و̲̅ش̲̅ح̲̅آ̲̅ل̲̅ ̲̅م̲̅ی̲̅شَ̲̲̅̅م̲̅ ̲̅خَ̲̲̅̅ف̲̅ه̲̅ ̲̅شَ̲̲̅̅ن̲̅ :̲̅|
خــــــدایـــــــا
آرزوهایم در نزدت خاک گرفته اند..
دیگر نمی خواهمشان...
بماند برای خودت...
من به حسرت عادت کرده ام...
نــــــــــــه !
هوا سرد نیست !
سرمای کلامت ، دیوانه ام میکند
بی رحم !
شوق نگاهم را ندیدی ؟
تمامه من به شوق دیدنت ، پر میکشید
ولی . . .
همان نگاه بی تفاوتت
برای زمین گیر شدنم کافی بـــــود...
کامل شده ای . . .
دیگر به تو نمیــرسد کسی !
چند واحد پاس کرده ای ؟!
چند سال برای خیانت خوانده ای ؟!
دُخترا عآشِق حَرفـ میشن
پسَرا هم عآشِق زیبایی
هردوشون دارَن گـ*ه زیادی میخورَن
آدَم بآس عآشق وَلی فَــقیه باشه
دنیای"شلوغی"است...هرکس در"تنهایی"خودش گرفتار است!؟!
ﺁﻫﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ . ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻫﺮﮐﯽ ﺑﻪ ﺁﯾﺖ
ﺍﻟﻠﻪ ﺟﻨﺘﯽ
ﺗﻮﻫﯿﻦ ﮐﻨ ﻪ ﺩﻫﻨﺸﻮ ﺳﺮﻭﯾﺲ ﻣﯿﮑﻨﻢ .
.
ﻣﻦ ﯾﮏ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻢ, ﺭﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﺗﻌﺼﺐﺩﺍﺭﻡ :)))
فِکـرَتـ اَز سَـــَرҐ اُفتـــاב...
بـه هَمیـن راحَتی
نـه آسمــانـ بِـه زَمیـن آمَــב و نـه בنیـــا تیـــرِه و تــار شُـב
ســاבه تـَـر اَز آنچـه که فِـکـرَشـ را می کرבҐ اَز سَـرҐ اُفتـــاבی!!!
اُفتـــاבی בرُسـﭞ وَسَــطِ چَشمــانَــمـ...
بــا هَـــر قَطـــرِه اَشکمـ فُـــرو مـیـریـــزی...
وَ عـاقِبَـﭞ تَمـآҐ میـشَـــوی!!!
تَمــاҐ میـشَــوی!!!
وَ...تـمـاҐمیشَــوҐ!!!
بزرگترین نامردی این است که مردی
شعله های عشق را درون یک زن
بدون اینکه قصد دوست داشتنش را
داشته باشد روشن کند
من اعتراف میکنم که یک روز کسی را کشته ام...
وقتی خواستم بمانی و تو خندیدی!
به من ، به احساسم، به دنیایی که ساخته بودم..
و من کشتم! خودم را، احساسم را، دنیایم را...کشتم!
[گل][گل]
از عشقی که از دیگران دریافت می کنید ٬
همچون گنج مراقبت کنید ٬ چون سالها پس
از آن که طلا و سلامتی انسان از بین می روند ٬
عشق باقی می ماند . [گل][گل]
[گل][گل]
گاهی باید رد شد،
باید گذشت،
گاهی باید در اوج نیاز، نخواست،
گاهی باید کویر شد،
با همه ی تشنگی!!
منت هیچ ابری را نکشید،
گاهی برای بودن،
باید محو شد،
باید نیست شد،
گاهی برای بودن باید نبود،
گاهی باید سیگارت را برداری..
و رهسپار کوچه هایی بشی که،
خیلی وقته رهگذری ازش عبور نکرده..
گاهی باید نباشی[گل][گل]
[گل][گل]
اگر بـاران نبارد باغبان دلگیر خواهد شد
و فرصت های فروردین نصیب تیر خواهد شد
اگر بـاران نبارد برکه ی احساس می خشکد
و هم نیلوفر مرداب غافلگیر خواهد شد
اگر بـاران نبارد کفتر سهراب میمیرد
و کفتر باز آیا راغب شبگیر خواهد شد
اگر بـاران نبارد " باز بـاران با ترانه -
با گهر های فراوان " از چه رو تحریر خواهد شد
اگر بـاران نبارد شاخه ی نرگس نمی داند
که گلدان وامدار پنجره تعبیر خواهد شد
اگر بــاران نبارد واژه بـاران چه خواهد شد
و آیا رنگ شعری باز سبز سیر خواهد شد
اگر بـاران نبارد تکنواز رود می داند
که در این باره با سیلاب ها در گیر خواهد شد
اگر بـاران نبارد کوزه ی خالی سر چشمه
وبال گردن تفتیده گان تفسیر خواهد شد
اگر بـاران نبارد در شب شعر شقایق ها
قصیده با غرور چشم ها در گیر خواهد شد...[گل][گل]
[گل][گل]
تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که،
ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت .
انـدازه مـی گـیـری !
حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی !
مقـایـسـه مـی کـنـی !
و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای ،
کـه زیـادتـر گذشـتـه ای ،
که زیـادتـر بـخـشـیـده ای ،
به قـدر یـک ذره ،
یک ثانیه حتی !
درست از همانجاست که توقع آغاز می شود
و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که ما می بریم…[گل][گل]
[گل][گل]
آدمهـ ـا مـوجودات ضـعیف و پیچیـده ای هستـنـد
دَرد کـ ـه داشته باشند کم مـیارند
کم که بیارند گــریـ ـه و سیـ ــگار
گـریـ ـه و سیگار که جوابــ نده ، داد میزنند
بعد،شــروع میکـنن به بـد و بـیــ ـراه گفـتن
همه چیـزو مـیشکنن ، میزنن ،
خراب مـیکنن و داغون
ودستـ آخر آروم و ساکت میشن ،
چیـ ـزی شبیه یه مـجـسمه ،بی حرکتـــ
پـس ؛
از اون کـسی که آروم و ساکتــ یه گوشه نشسته
و فقط داره نگاه میکنه خیـلـ ـی بترس !
چون هـمه ی مـرحلـه های درد روطـی کرده
و چیـزی برای باختن نداره
ازش بتــ ـرس![گل][گل]
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻧﯽ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ!!
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﺣﺮﺹ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﻧﻪ ﻫﺮﺍﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ…
ﻫﺮﮐﺲ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮﺧﻮﺩﻡ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ!
آنـقـدر آرزوهـایـم را بـه گـور بـرده ام …
که دیـگــر …
شـک دارم جـایـی بـرایِ جـسـدم مـانـده بـاشـد
بــرخــی آدمــهـا ،
بـه یـکــ دلـیـل از مـسـیـر ِ زنـدگـی ِ مـا مـی گـذرنـد !
بـه مـا درسـهـایـی بـیـامـوزنـد ،
کـه اگـر "مـیـمـانـدنـد"
هـرگـز "یـــاد" نـمـی گـرفـتـیـم !!!
[گل][گل]
زمـآن هیـج دردی را دوآ نکــرد..
این مَن بودَم
که به مــرور زمـآن عـآدت کردم..
و بـآ این هـَمه،
چهـ اجبـآر سخـتی اســت،خــَنده...
و بـآور کنیــد که مـَن خوشحـالــَم![گل][گل]
درخت ها ...
واژه های سبزیست
که من .. از قلب تو .. ربوده ام !
ترانۀ برگها ...
زم زمۀ اسم تو
در شمیم کوچه های بارانی است
و ابرهای دلتنگ ...
تو را در ملودی شور انگیز قطره ها
بر خطوط رنگین کمان می نگارند
و ناودان ها ...
در شکوه عطر ها و یادها
تو را می نوازند !
گوش کن ...
باران که می گیرد
تو در راهی !
چگونه تکه تکه های سهمم از تو را
کنار هم بگذارم؟
چگونه بسازمت؟
آدم هـــــــا... فـرامـوش نـــمیکــــنند ... !!
فــــــــقط ...
دیـــگر ســـــــــــــــــــــاکت میشـوند ...
هـمین....!
دلتنــــــگی سهم ماستــ
از خاطراتـــی که یک روز خاطـــره نبودند ....
زندگــــــی بودنـــد....