ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
بغــــض هآــیـــَـم بــــی انتــــهآـــســــت !
آریـــــ تمــــآم نمیشــــوند ...
هــَــر روز باری سَنــــگین در گلویــــم اِحســــآس میکنــــم...اَمــــآ میخنــــدَم...
میخــــندم تا شآیــــد فرامــــوش کُنــــم
امــــآ هــــر شــــب به مــــن یــــآدآوری میکنــــند که فرآمــــوش نمیــــشوند...
هیچــــکس اَندوه را در چشــــمآنم نمیخــــواند
هیچــــکس درد هایــــم را حِس نمیــــکند
هیچــــکس مــــرآ درک نمــــیکند...
درد دآرد بخــــواهنــــد منطــــقی باشــــی در حالــــی کـــِـه اِحســــآســَــت روزی صـــَـد بــــار تو را میــــکــُـشــَــد
آری تمامَــــم میکنــــند...مـــُـدام یــــآد آوری میکنـــند که او رفــــته اَســــت...او دیــــگــَــر نیــــســــت...
" اَمــــا مـــَـن قبــــول نمــــیکنــــم "...
مـــَـن فَقـَـــط تــــو رآ میــــخواهــــم...فقــــط تــــو را ...
سلامتی مگس که بهمون یادداد زیاد که دور وبر کسی بپلکی میزنه تو !!!!
سلامتی همه رفیقای بی معرفت
باران که می زنـد،
هـمه چیز تازه می شود
حتّی داغِ نبودن ِتـــــــــو ...
عکســـــت را نگــــاه میکنــــم
آخ کــــه ایــــن عکـــس پیـــر نمیشـــود
امــــــا،
پیـــــــرم میکنــــد
روی دیوار
روی سایه ایـــــ که به جا مانده از تو
چشــــم می کشم و دهانی که بخندد
به این همه تنهایی و انتـــظار ...
این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ
و تکه ذغالی که خطــــ می کشد
نیامدنتـــــــــ را ...
حـالا کـه میـخـواهـی بـروی
لطفــا قـدمـهـایـتـــ را تنـدتـر بـردار
دلـم را فـرستــاده امـ دنبـالـِـ نخــود سیـــاه ...!
.
.
.
.
.
نـمـی دانـمــ از کجــا نـخــودسیـــاه گیـر آورد!
پشتـِـ سـرتـــ افتـــاد بـه روی سنـگــ فـرشــ هـای پیـــاده رو ...
من خودمو نمی بازم ؛
حتا اگه دستام بلرزن ،
اگه چشام تار ببینن ،
اگه پاهام راهِ درستُ تشخیص ندن ...،
گاهی حس می کنم گُم شدم
حس میکنم هیچ جایی تو این دنیا ندارم
هیچ دوستی ...
هیچ آدمی که نگرانم باشه ...
شاید چهره.م همچین چیزیو نشون نده
اما من واقعن یه موقع هایی خَستَم ...
دلم میخواد کسی باشه
دستی باشه
دلم می گیره و من هی به خودم میگم عب نداره دل کارش گرفتنه ...
تا کی بگم ...؟
مهم نیست ...
من خودمو نمی بازم .
کاش بجای این همه تنهایی
الان پیش هم بودیم
سرت را روی پاهام میذاشتی
ما هم یه بار باهم میبودیم
نزدیک هم بدون هیچ نگرانیی
دیگه نمیکشم نفسم...!
تو رو میخوام
میفهمی ؟ تو رو فقط تو...
ﺩﯾـﺪﻩ ﺍﯼ ﺷــﯿﺸــﻪ ﻫـﺎﯼ ﺍﺗـﻮﻣﺒــﯿﻞ ﺭﺍ ﻭﻗـﺘـﯽ ﺿﺮﺑــﻪ ﺍﯼ ﻣــﯽ ﺧـﻮﺭﻧـﺪ ﻭ ﻣـﯽ ﺷـﮑﻨـﻨـﺪ !؟
ﺩﯾــﺪﻩ ﺍﯼ ﺷـﯿﺸــﻪ ﺧــﺮﺩ ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ
ﻭﻟــﯽ ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧﻤــﯽ ﭘﺎﺷــﺪ !؟
ﺍﯾـــﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﻫﻤـــﺎﻥ ﺷــﯿﺸــﻪ ﺍﻡ ؛
ﺧــﺮﺩ ﻭ ﺗــﮑـﻪ ﺗــﮑــﻪ ،
ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧـﻤـــﯽ ﭘــﺎﺷـﻢ ﻭﻟـــﯽ ﺷــﮑـﺴﺘـــﻪ ﺍﻡ . . .
خــــــــــــدای من !
نه آن قدر پاکم که کمکــــم کنی و نه آن قدر بدم که رهـــایم کنی …
میــــــــان این دو گمم !
هم خــــود را و هم تــــــو را آزار میدهم …
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنـــــــــی باشم که تو خواستی و
هــــــرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهـــــــایم کنی …
آنقدر بــی تو تنهــــــا هستم که بی تو یعنی “هیــــچ” یعنی “پـــــوچ” !
خـــــــــدایا هیــــــــچ وقت رهـــایم نکن...
میدانی درد چیست ؟
نگاهت که رفت …
نه !!!
شاید شانه ای که دیگر وجود ندارد …
نه!!!!
دل شکسته ام …
نه!!!
اعتمادی که دیگر وجود ندارد …
نه!!!!
تنهاییم …
نه!!!!
نمیدانی .
تو نمیدانی که دختر بودن درد است .
دختر که باشی رفتن نگاه ها و دست ها سخت میشود.
دختر که باشی راحتر میشکنی .
دختر که باشی نگاه ها فرق دارند .
حتی اگر به تمام دنیا خوب نگاه کنی باز تمام دنیا میتواند به تو بد نگاه کند….
دختر بودن گاهی واقعا یک درد است …...
دلم خوش نیست . . .
غمگینم . . .
کسی شاید نمیفهمد . . .
کسی شاید نمیداند . . .
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی . . .
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :
عجب احساس زیبایی . . . !
تو هم شاید نمیدانی . . .
گفتی نبــاشم بر ســــرم آوار شــد دنیا بغضی گلویم را فشرد و تار شــد دنیا
گفتی نباشی آتشی جان مــــرا ســوزاند چیزی نفهمـــیدم فقط آوار شــد دنیا
من گریه کردم بی صدا گرچه تو فهمیدی اما ندیدی پیش چشمم دار شد دنیا
صد کهکشان خوبی به رویم باز شد با تو گفتی نباشـــم ناگهان دیوار شد دنیا
خوبم تو با لبخنـــد گفـتی دوستــت دارم وقتــی شنیــدم باز با من یار شد دنیا
من زیر ِ باران!
تو دور میشوی، من خیس!
این دِلبری های ِ بهار است،
نیامده دیوانه می کند
کوچه را از تنهایی
حالا همین تنهایی بى رحم
با من رفیقى دل وفاداره
نون و نمک خوردیم، یه جورى که
دست از سر من بر نمى داره
کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند !
یکی که گم شود دیگری محکوم به آوارگیست . . .
دلــــم مـــی خـــواد وقتـــی پیر شـــدمـــــ و دختـــرم ازمــــــ پــــرسید
عـــشقت کـــی بــــود ،؟
بتونــــم بــــا دستــــم بــــه اتــــاق اشاره کنــــم و بــــگم : اونجا نشسته...
دلم هوای خودم را کرده است
ایــن روزهـــا
بیشــتر از هــر زمــانی
دوسـت دارم خــودم باشــم !!
دیگــر نـه حــرص بدســت آوردن را دارم
و نه هـــراس از دســت دادن را ..
هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــاطــر خــودم بخواهــد
دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت ..
همین…
در دنیایی که همه یا گوسفندند یا گرگ ترجیح می دهم چوپان باشم...
همدیگر را بدرید......من نی میزنم
خــــــدا جــــــــــون
تــو را بـه تـــمــام ِعــــالـم ســـــوگـــــنــــــد
آنـگـاه کـه عــــاشـقــی در تــاریـکــی ِشــب
بـه یـــادِ عـــشـــقـــــی اشـــک مــی ریـــزد
"کــــمـــــی نــــــــــگــــــــــاهـ ـــــش کــــــن"...
slm aziz
sepas az hozoore zibat va matnaye qashanget
بگــذارید برود..
همسفـــر راه من نشد؛
در به در آه من که میشـــود …!!
وقتی میخوای به هدفت برسی
یه چیزایی هست که میخواد تو رو از مسیر اصلیت دور کنه
هیچوقت زیاده روی نکن به قسمت خودت راضی باش
تا همیشه شاد و خوشبخت باشی
طمع نکن شاد باش و زندگی کن
تو که باشی معجزه ای در من رخ میدهد به نام :
“آرامش”
باش!
حتی همین قدر دور
گر ز جهان بگذرم از تو نخواهم گذشت
سر رود از پیکرم از تو نخواهم گذشت
مردمک چشم من نقش تو بر خود گرفت
ور همه جا بنگرم از تو نخواهم گذشت
وقتى با یک دست
نقاب هایشان را نگه داشته اند
و با دست دیگر کلاه بر سرم مى گذارند
انتظار زیادیست که بخواهم نوازشم کنند…!!!
دستت را بیاور
مردانه و زنانه اش را بی خیال
دست بدهیم به رسم کودکی
قرار است هوای هم را / بی اجازه داشته باشیم ...!
کــــــــسی چــــــــه میفهــــــــمد
تکــــــــرار " تــــــــــــــــو"
چــــــــقدر زنــــــــدگــــــــی بخــــــــش اســــــــت
درســــــــتــــــــ مانــــــــند
" نفســــــــــــــــهــــــــایم "
به صدایت معتاد شده بودم
رفتی
حالا هرروز "خاطـــــــره" تزریق میکنم!
هنـــوز هـــم مثلــــه بچگیمــــون
هـــر کـــی بیشتـــــر بــاهــامـــــون بـــازی کنـــه
بیشتــــر دوســـش داریــــــم ...!
دلــــم به حال “مــا” می سوزد ، که “من و تو”
خیلی وقت است تنهایش گذاشته ایم . . .
گاه...
دوست داشتن پنهان بماند بهتر است
دوست داشتن را نباید گفت
باید فهمید...
اونی که شما “مخ” کردی
خراب بود ما “تف”کردیم
بعله…!
میگن دلای خوب تو دنیا کمن
ولی با معرفتاش به یاد همن . . .
گـاه دلـم می گـیرد ...
گـاه زنـدگــی ســخـتــــ می شـود ...و...
گـاه تـنهـا تنهایـی آرامـش مـی آورد ...
گـاه گـذشـتـه اذیـتـم مـیـکـنـد ...
ایـن " گـاه هـا " ...
گـهـگـاه تـمـام روز و شـب مـن می شـونـد
آنـوقـت بـغـض گـلـویـم را مـی گـیـرد !
درســــت مـثـل هـمیــن روزها
درین شبها
که گل از برگ و
برگ از باد و
ابر از خویش می ترسد،
و پنهان می کند هر چشمه ای
سرّ و سرودش را،
در این آقاق ظلمانی
چنین بیدار و دریا وار
توئی تنها که می خوانی...
توانگر کسی است
که به آنچه خداوند توانانصیبش کرده خرسند باشد .
زیرا شوریده بخت تر و پراکنده خاطرتر از آزمند کسی نیست .
بزرگمهر
قلبم همه، سنگ صبــــــور درد می شد
هر لحظه او، از زندگی دلسرد می شد
درد دلــــــــــم را هر کجایی می نوشتم
هـــــــر واژه ی آن شامل پیگرد می شد
خداونـــدا ...
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلبِ من ، جانانه به عهدِ خود وفـــــا کن...
ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎﻡ ﺑﺎﺱ ﺑﮕﯽ :
ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﻧﯿﺲ، ﺑﺒﺮ ﺑﺬﺍﺭ ﺳﺮ ﺟﺎﺵ
ﺁ ﺑﺎﺭﯾــــــــــــﮑﻼ ...
گـردنـم درد می کـند
از بـس هـمه چـیز را گـردن مـن انـداختی
دوسـت نـداشـتنت را
خـیانـتت را ،بـی تـوجهی هـایت را
بـهانه گیـری هـایت را
و در آخـر رفـتنت را !
اگهـ اِسمـِ مَنـ مُـراد بـود
زندِگـی بر وِِفق هؤشَنگـ بـود
همه گفتنــد چه عکـس زیبـــایی !
چه ژست فوق العـاده ای
چقــدر جـذابی بــانـو .... ولی ،
یک نفـــر نگفت ...
چشمــانت ... آن اشک ها که ریخــتــه ای
و آن بغض ها که فرو خــورده ای ،
به صورت ماهت نمی آیــد عــزیـــز دلم !!!
سلام عزیزم .
گاهی دور از چشم ابرها هم میتوان عاشق شد ،
میتوان بغض کرد ،
میتوان بارید
گاهی دور از چشم مدادرنگی ها هم میتوان نقاش شد ،
میتوان آسمان داشت ،
میتوان آبی شد
اما گاهی دور از چشم گذشته نمیتوان امروز را پشت هیچ فردایی پنهان کرد . .
مُـعَـلِـمِـمـانــــ مـیـگُـفـتــــ:
زیــرِ کَـلِـمـاتـی کــهـ نِـمـیـدانـیـد خَــط بِـکِـشـیـد...
حــالـا بَـعـدِ اَز ایــنـــ هَــمـهــ ســالـــ...
ایــنــ هَـمـه عُـمــر...
ایــنــ هَـمـه کِــتـابـــ...
بــه زیـــرِ هَــمــه دُنــیــا خَــط مـیــکِـشَــم!
اگر هیچوقت بعد از هر لبخندی خدا را شکر نمیکنید
حقی نخواهید داشت بعد از هر اشکی از او گله مند باشید
با من رفت و آمد نکن
رفتن فعل قشنگی نیست
با من فقط راه بیا …
از نگاهت تا دلم رنگین کمان گل می کند
با تو باید مثل باران حرف زد !
کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند !
یکی که گم شود دیگری محکوم به آوارگیست . . .
خـدایــا مـرا ڪه آفَـریـدـی گـارانـتـﮯهـم داشــتَــم؟
دلـم دیـگَــر ڪـار نـمـیـڪـنــد
هی مـــردِ مـــــن
دستهایم را محکمتر فشاربده
اینجا خیلى ها سر جدایی من و تو شرط بسته أند...!