ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
لحـ ـظآتیـــ وُجود دآرَند کِـه درآز کِشــ ــیدهــــ ایـــــ و خیـــ ـــرهـــ
بِهــــ آســ ـمانـــــ ...
و یِکـــــ چــ ـــیزیـــــ هَمآنندِ صآعِقــ ـه وُجـ ـودَتـــــ رآ ، لَبــ ـــریز اَز
بـُــ ــغضــــ میــ ــکُند!
سَخــ ـــتـــ اَسـ ــــتـــ ، اَمــــــــــــا ،
زیرِِ لَـــ ـــبـــ میـــ ـــگوییـــــــــــ : ( دیگر مهمـــ نیستـــ ) ...
________________________________________________________________________________________________________
تمام زندگی ام را
حراج کردم...
ولی او رفت و گفت:
"هیچ ارزانی بی علت نیست"...!
انصاف نبود . . .
سلام
کجای ی ی یی بی معرفتــــــــــــــــــــــــــــــــ!!!!پیداتـــــــ نیس!
█ میــــــشِه تَـــنهایی بــ ــازی کَــرد
█ میـــشِه تَـــنهایی خـــَندیـد
█ میــــــشِه تَـــنهایی ســَفَر کـــَرد
█ ولـــی خـــِیلی ســـَختِه تـــَنهایی...
█ تـــــَنهایی رو تَـــحـــَمُل کـــــَرد...
شبیه بادکنکی شده ام از بغض هایی که به اجبار فروداده ام.....التماست می کنم!!!!!


فقط یک سوزن!!تکه تکه شدنم با خودم....
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻼﻏﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ، ﮐﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﺎﻏﻤﺎﻥ ﺗﺒﺮ ﺍﺳﺖ !
عالی بود
دۥنـیـاےِ دســت هــا از هــر دۥنـیــایــے بے وفــاتــر اســت...



اِمــروز دســت هــایــت را مــے گـیــرنــد...
ﻗـــِﺻــﮧ ـے عـــ ـ ـادت ڪــ ﮧ ﺷــۥدے...
هـمـاטּ دســت هـا را بــرایــت تـِڪــاטּ مـے دهــنـــد...
وقتـــــی به عقب بر میگردی ؛
متوجه میشی که جــــــای بعضیا ،
الان که تو زندگیت خالــــــی نیست هیـــــچ …
اون موقعشم زیـــــــــــادی بوده … !!!
فقط زخم ها نیستند که ماندگارن...!
گاهی کسی
چنان نرم به تنت دست می کشد
که جایش تا ابد روی پوستت می ماند..
وقتی خداوند از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت



از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم
که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم . . .
✖آدَمے کـہ بیصِدا قَهر میکُند،✖
✖میخوآهَد کـِہ بِمانَد!✖
✖کـِہ دوبآره بِخواهَد،✖
✖کـِہ دوباره خوآستِـہ شَود(!)✖
✖وَگرنـہ کـِہ رَفتن را بَلد اَست...
✖آدَمے کـہ بیصِدا قَهر میکُند،✖
✖میخوآهَد کـِہ بِمانَد!✖
✖کـِہ دوبآره بِخواهَد،✖
✖کـِہ دوباره خوآستِـہ شَود(!)✖
✖وَگرنـہ کـِہ رَفتن را بَلد اَست...
بـعـضـیـهـا رو بـایـد از تـورؤیـات بـکـشـی بـیـرونو
و
مـحـکـم بـغـلـش کـنـی،
بـعـد آروم در گـوشـش بـگـی :
آخـه تــــــــــــــــــــــو چـرا واقـعـی نـیـسـتـی لـامـصـب...!
ba eftekhar link shodi doste aziz.....
انقدر مرا از رفتنت نترسان
قرار نیست تا ابد با هم بمانیم
روزی همه رفتنی اند
ماندن به پای کسی معرفت میخواهد نه بهانه
بلند میگویم : رفتی به درررررک ؛ لیاقت ماندن نداشتی !
دیشب با خدا دعوایم شد. با هم قهر کردیم ...
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد.
رفتم گوشه ای نشستم.
چند قطره اشک ریختم و خوابم برد.
صبح که بیدار شدم. مادرم گفت:
" نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد"...
نه صـــــدایش را نازک کرده بود . . .نه دســـــتانش را آردی . . .از کـجا باید به
گـــــــــــــــــــــــرگــ
بودنش شــــــک میکردم . . . ؟
دلم پُــــــــــر است
پُــــــــــر پُــــــــــر
آنقــــــدر که گاهی اضافه اش
از چشمانم می چـــــکد
درد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی...!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم
خریده ام...
تو هر چه میخواهی مرا بخوان
دیوانه
خود خواه
بی احساس.......
نمیــــــــفروشــــــــــم..!
درد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی...!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم
خریده ام...
تو هر چه میخواهی مرا بخوان
دیوانه
خود خواه
بی احساس.......
نمیــــــــفروشــــــــــم..!
دۥنـیـاےِ دســت هــا از هــر دۥنـیــایــے بے وفــاتــر اســت...
اِمــروز دســت هــایــت را مــے گـیــرنــد...
ﻗـــِﺻــﮧ ـے عـــ ـ ـادت ڪــ ﮧ ﺷــۥدے...
هـمـاטּ دســت هـا را بــرایــت تـِڪــاטּ مـے دهــنـــد...
شهامت میخواد بدون اشک
خاطراتت را مرور کردن
سلام اره چند روزه هی میگم دوسش ندارم اما همه میدونند ک دوسش دارم
راستی مطالب جدیدت خیلی قشنگ و عالی هستن
مرسی عزیزم
عاشقانه به خواب میروم تا برایم زنده شوی…
باز هم گلی به گوشۀ جمالت…
که گاهی در خواب…
به من سر می زنی…
خیالت کافی ست…
برای پرورش رویاهای عاشقانه ام… !
.
نظرت بی نهایت زیبا بود
نوشتت خیلی عالب بود و سوزاننده
ببخشید دیر جواب دادم آخه امروز اومدم مرخصی
بهترین کار اینست که ...
مشکلاتت را برای دیگران تعریف نکنی !
خیلی ها حوصله شنیدن ندارند ،
و خیلی ها هم متاسفانه خوشحال میشوند
آمدی ، چه صادقانه آمدی ، مرا عاشق کردی ...
آمدی ، چه عاشقانه آمدی ، مرا دیوانه کردی ...
چه زیبا آمدی و لحظه های پر از غم زندگی ام را عاشقانه کردی..
ﺍﮔﺮ روزی ﻋﺎﺷﻖ شدی...
ﻗﺼﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ برای ﻫﻴﭽﮑﺲ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻧﮑﻦ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺣﺴﻮﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﻭﺩ ﺍﺳﭙﻨﺪ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ..
مرسی از حضور گرمت اما فک کنم تبریک یادت رفتا عزیزم
ریگی اگر به کفشَ ت نبود
این همه شن زار
پیش پایم چه می کند؟!
من چرک نویس احساسات تو نیستم !
"دوستت دارم" هایت را جای دیگری تمرین کن ...!
چه ساده بودم
آن هنگام که میپنداشتم ترکیدن بادکنک آبی ام
ناگوار ترین حادثه
عالم است . . .
گوشهایم را می گیرم...
و چشم هایم را می بندم...
و زبانم را گاز می گیرم..
ولی...
حریف افکارم نمی شوم...
چقدردردناک است...
فهمیدن ...!
آنقدر میشناسمت
که با ضرب قدم هایت
میدانم ،
امروز
چه احوالی داری..
:. گــآهــﮯ بـآیــב بـפֿــنــدﮯ .:.:.
:.:. بــآ صــِدآﮯ ِ بــُلـَنـב .:.:.
.:.:. ڪــه ڪــَر شَــوَב آســمــآטּ .:.:. :.:. وَ فــَریـآב بــزَنــﮯ .:.:.
.:.:. בُنیــآ .:.:.
.:.:. نـآمـَـرבَم اَگــه بـآ ایـטּ صــבآﮯ פֿـنــבه نَــرَقـصـــونَـمــتـــــ (!) .
تو پست پایینی کامنت بذار...
جداکه شدیم هر دو به یک احساس رسیدم
تو به فراغت من به فراقت . . .
یک حرف تفاوت که چیز زیادی نیست . . .
لبخند بزن!
بدون انتظار پاسخی از دنیا
بدان روزی دنیا انقدر شرمنده می شود
که به جای پاسخ لبخند
با تمام سازهایت می رقصد..
رفت و دیگر ندارمش
تقصیر خودم بود
ته این همه شعر که برایش نوشتم
نقطه نگذاشتم.
اول گنجشکها از انسان میترسیدند
ولی در این روزگار آدم از آدم....
اول گنجشکها از انسان میترسیدند
ولی در این روزگار آدم از آدم....
اول گنجشکها از انسان میترسیدند
ولی در این روزگار آدم از آدم....
╗════════════════╔
║ پـُشتــــ ِ سـَرَم حـَرفـــ بـُود... ║
╝════════════════╚
╗════════╔
║ حـَدیثـــ شـُد! ║
╝════════╚
╗══════════════╔
║ مـﮯ تـَرسـَم آیــﮧ شـَوَد!!!║
╝══════════════╚
╗═════════════════╔
║ سـُوره أش ڪُـنند بـﮧ جـَعل!!! ║
╝═════════════════╚
╗══════════════════════════╔
║ بـَعد تـَڪفیرَم ڪُـنند این جـَمآعـَتــــ ِ نآ أهل...! ║
╝══════════════════════════╚
انسان به واسطه ضربان قلبش زنده نیست،
حیات او به غذا و خوراک وابسته نیست،
او به لطف خدا زنده است
متنفرم از انسان هایی که دیوار بلندت را می بینند
ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که،
تو را فرو بریزند…!
تا تو را انکار کنند…!
تا از رویـــت رد شـــوند
خانهی دلت را بتکان
غصههایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن!
دلت را بتکان اشتباهایت تالاپی میافتد زمین!
بگذار همانجا بماند.
فقط از لابهلای اشتباهایت،
یک تجربه را بیرون بکش، قاب کن و بزن به دیوار دلت…
دلت را محکمتر اگر بتکانی تمام کینههایت هم میریزد
حالا آرامتر بتکان تا خاطرههایت نیفتد!
تلخ یا شیرین، چه تفاوت میکند؟
خاطره، خاطره است باید باشد، باید بماند…
دلت را ببین چقدر تمیز شد…
حالا این دل جای “او”ست دعوتش کن! این دل مال “او”ست…
خانهتکانی دلت مبارک
نمیدونم والا ؛ من ک چیزی نفهمیدم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ممنون و مکتشکر
مهم تعداد نیس مهم قشنگیشونه
ببخشیدمن عاشق این شکلکاشدم واسه همون زودزودمیزارم
rahat bash
:)
سلام سلام
خب اگه براتـــــــ سخته بیخی ؛
یعنی ب این زودی میخوای بیخیال ما و این وب شی ؟؟
منظورم این بود به جای مطالب x کامنتایی برام بزاری که با مطالب وبلاگ یه ارتباطی داشته باشه
من کـــــ فک نمیکنم حرف بدی زده باشم ؛
هرجور راحتی
مث اپای تو